امامزاده ای در بند سودجویان

ساخت وبلاگ

 

بنام خدای هدایتگر 

با سلام به خوبان 

چندی پیش در ادامه گردشگری داخل ایران و تهران ، و بدنبال برنامه امامزاده گردی خود رسیدم به مقبره پیر عطاء که در بازار سنتی عودلاجان بود از چند نفر آدرسشو پرسیدم کسی بلد نبود تا بالاخره یکی پیدا شد که راهنمایی کرد و من رفتم تا رسیدم به مقبره ای که قدمت تاریخی داره با بنایی قدیمی و درب چوبی کهنه که در زدم اما کسی باز نکرد که به در چوبی هولی دادم داشت کمی باز میشد که صدایی از پشت در گفت کیه ؟ گفتم لطفا باز کنید که بعد از دقایقی معطلی در را باز کرد و بداخل رفتم و خواستم با موبایل از مقبره عکس بگیرم که خادمش که خانمی بود گفت نه اجازه ندارین عکس بیندازین . گفتم اینجا که تابلوی عکسبرداری ممنوع نیست . گفت از اوقاف گفتند اجازه ندین عکس بندازن باید ازشون مجوز بگیرین گفتم باشه میگیرم اما این مکان نه امنیتی هست نه سیاسی و نه پادگان بلکه یک اثر تاریخی هست و این طبیعی هست که ازش عکس بیندازند . گفتم من همین الان دارم از امامزاده سید اسماعیل بازار می آیم و اونجا هم کلی عکس انداختم و کسی ممانعت نکرد . از کی این قانون اومده گفت سه چهار سالی هست گفتم من از اول سال 98 برنامه امامزاده گردی داشتم و همه امامزاده های تهران و شهر ری رو زیارت کردم و کلی عکس انداختم اما کسی کاری به عکس انداختن من نداشت . نکنه اخیرا عکسهایی از یک امامزاده مهجور و مظلوم در وبلاگ گذاشتم باعث شده سختگیری بشه در عکس انداختن از امامزاده ها .  گفت بذار زنگ بزنم اوقاف ببینم اجازه میدن و بعد زنگ زد به کسی که در خلال صحبتش متوجه شدم همسرش هست که در اوقاف کار میکند و طوری باهاش صحبت کرد که اون همون چیزی رو بگه که این میگفت و مخالفت کنه با عکس انداختن من . بعد از قطع تلفن ، با خانم شروع به صحبت کردم تا بلکه راضیش کنم یک عکس بیندازم و گفتم هدف من این هست که امامزاده ها رو معرفی کنم تا همه بشناسند و به زیارتشون بیان و این نسل جوان افسار گسیخته ی ما که اسیر تهاجم فرهنگی شده به این مکانهای زیارتی بیاید و ازش تاثیر گرفته و معنویت خفته ی آنها بیدار شود و در روش زندگی خود منعکس کنند و به فرهنگ اصیل دینی خود بازگردند .

گفتم اما متاسفانه بعضی امامزاده ها در وضع اسف باری قرار دارند و تبدیل به مخروبه و انباری شده اند بجای اینکه از پتانسیل معنوی آنها در تربیت نسل جوان استفاده کنند . و بعد عکسهایی که از امامزاده ها انداخته بودم رو نشونش دادم . رسیدم به عکسهای امامزاده ابراهیم در محل گود زنبورک خانه بازار که در محلی متروکه قرار داشت که در شأن امامزاده نبود . یهو خانم خادم مقبره پیر عطاء گفت عه شما همون کسی هستید که از این مکان عکس انداخته ‍! چون اخیرا از اوقاف رفتند اونجا سر زدند و خادمش رو عوض کردند و میخواهند اقدام به بازسازی امامزاده کنند که من با شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم گفتم خدا رو شکر پس عکسهایی که از امامزاده گذاشتم به سمع و بصر زعمای قوم رسید و اومدند به داد امامزاده برسند . خانم خادم فورا زنگ زد به همسرش و گفت اون کسی که از امامزاده ابراهیم عکس گرفته بود و در اینترنت گذاشته بود همین خانم هست . تا اینو گفت اون اقا که قبلش سخت مخالف میکرد از مقبره عکس بیندازم به همسرش گفت اجازه دارند یک عکس فقط بندازند . که من متوجه شدم الان نگران شده که بروم از برخورد خودشان گزارش ارائه کنم که مقبره را تبدیل به ملک شخصی خود کرده بودند و درب آن را برای زیارت کنندگان باز نمیکردندو اغلب بسته بود و اجازه عکس برداری هم نمیدادند . در همون حین که من اونجا بودم و درب مقبره باز بود ، چند نفر آمدند دم در و گفتند عه چه عجب اینجا درش باز شده ما هر بار می آییم درش بسته هست . بعد از اون چند نفر ، یه گروه از دانش آموزان که برای دیدن بازار سنتی عودلاجان با معلمان خود آمده بودند وارد آرامگاه پیر عطاء شدند و من خوشحال شدم که اونها دارند از یک مکان معنوی هم دیدن میکنند و ورود من سبب خیر شد که درب مکان زیارتگاه بطور موقت باز بشه 

شوهر خانم خادم مقبره در صحبت تلفنی که برای کسب اجازه عکسبرداری با وی داشتم به من گفت یک امامزاده دیگر هم در همان حوالی هست که متروک و مخروب افتاده بنام امامزاده نوراله که برادر همان امامزاده روح اله هست که روبرو ایستگاه مترو امام خمینی قرار داره و یک فرد بازاری دست انداخته روی زمین زیارتگاه امامزاده نوراله و اجازه نمیده برای امامزاده مورد بهره برداری قرار بگیره و میخواد استفاده شخصی بکنه . من گفتم مگه اون زمین وقفی نیست پس اینها چطور میتونند غصب و مصادره ش کنند ؟ گفت همین مغازه های اطراف امامزاده پیر عطاء ، متعلق به امامزاده بوده که کسبه با پارتی بازی و رشوه مصادره کردندو تبدیل به ملک تجاری کردند . بعد از زیارت پیر عطاء از خانم خادم مقبره خداحافظی کردم و به سمت امامزاده نورالله حرکت کردم تا رسیدم به خیابان قنات که همسر خانم خادم آدرسشو داده بود .

باز هم کسی امامزاده را نمیشناخت تا اینکه یک مغازه دار سر کوچه امامزاده بود و میشناخت و بهم گفت برو ته کوچه یک در زرد رنگ آهنی هست اما کسی باز نمیکنه و خیلی سخت باز میکنند . گفتم حالا من شانسمو امتحان میکنم و رفتم در را پیدا کردم و زنگ زدم اما انگار راست میگفتند چون هر چه زنگ زدم کسی در را باز نمیکرد . دیگه ناامید شدم و داشتم برمیگشتم و اواسط کوچه بودم که یکی از کارگران مغازه های اطرافش آمد از کنارم رد بشه گفت اون دری که زنگشو میزدی باز کرده و من با عجله برگشتم دیدم بله یک پیرمرد دم در ایستاده و من به او گفتم میتونم یه زیارتی از امامزاده داشته باشم گفت دنبالم بیا . رفتم داخل که فقط من بودم و پیرمرد و او رفت به اتاق خودش و من مشغول زیارت شدم و چند عکس هم از انجا انداختم تا در وبلاگ بگذارم و امامزاده را معرفی کنم تا انشاالله به دادش برسند و از وضعیت متروک ومخروب و ویران به در آرند و آبادش کنند و در اختیار مردم مومن و زوار اهل بیت قرار دهند که اینها سرمایه های معنوی ما هستند و موجب رشد روحی و فکری و معنوی نسل جوان ما میشوند نسلی که در معرض تهاجمات بیرحمانه فرهنگ منحط غربی قرار دارند ، نسلی که من سی سال بعنوان معلم و مربی تربیتی و مشاور با آنها کار کردم و میدونم چقدر مظلومند اگر که به داد آنها رسیده نشود خیلی سریع سقوط میکنند چون خام و بی تجربه هستند و دشمن به راحتی میتواند با بوقهای بیگانه روی تغییر فکر وشخصیت آنها به نفع خود کار کند و ما باید با آباد کردن امامزاده ها و انجام فعالیتها فرهنگی و مذهبی در این مکانهای مقدس ،نسل جوان را جذب کنیم و زمینه ارتقاء معنوی و رشد فکری آنان را فراهم بیاوریم . 

 

عکسهای امامزاده ای مظلوم و متروک و مخروب 

امامزاده نورالله 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

معجزه قران و ادعیه...
ما را در سایت معجزه قران و ادعیه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3faribaa9999e بازدید : 215 تاريخ : چهارشنبه 13 شهريور 1398 ساعت: 13:54