کفش میخواهی یا کاپشن

ساخت وبلاگ

بنام خدا

با سلام

مدتی هست که گویا مد شده یک راننده پولداری در حین اینکه در ماشین خود نشسته ، یک کودک کار به ماشین او نزدیک شده و میخواهد چیزی بفروشد و راننده پولدار به او میگوید اگر به تو کفش یا کاپشن پیشنهاد کنند کدام آنها را انتخاب میکنی ؟ در اینجا یک کودک میگوید کفش و کودک دیگر میگوید کاپشن که در کلیپی جدید که کپی از این حرکت از سوی فرد دیگری بود ، وقتی راننده به کودک کار که پسری حدود ده سال داشت میگوید از کفش و کاپشن کدامش را میخواهی ، پسر بچه میگوید نه کفش میخواهم نه کاپشن ، بلکه مواد غذایی برای خانواده م میخواهم . که خانم راننده ی خَیِِّر میگوید ایرادی ندارد برویم مغازه خواربار بخریم و بعد در آنجا ، گونی برنج و حلب روغن و مواد شوینده و ماکارونی و غیره میخرد و در دو کیسه به دست بچه میدهد که برود ، اینجا کودک کار که معلوم بود هوش سرشاری هم دارد به خانم راننده میگوید خاله برایم کفش کتانی هم میخری کفشهایم کهنه شده ، خانم راننده می پذیرد و میرود کفش کتانی هم برای پسر بچه میخرد و همراه با خواربارها روانه اش میکند میرود . با دیدن این کلیپ به یاد خاطره ای افتادم که چندین سال پیش یکی از دوستان وبلاگی مرا دعوت کرد به خانه اش که در پیکانشهر واقع در غرب تهران بود ، در آنجا سروصدای بچه های واحد بغلی که در راهروی روبروی واحدها بازی میکردند توجهم را جلب کرد و از دوستم پرسیدم این بچه ها چرا نمیروند در محوطه پایین بازی کنند ، که سر درد دل دوستم باز شد و از آن همسایه مطالبی گفت ، اینکه سه تا فرزند دارد و از همسرش جدا شده اما با یکی ازدواج موقت کرده که با آنها زندگی میکند و بچه ها به او بابا میگویند ، و در چهار خیریه ثبت نام کرده و از هر کدام آنها مستمری و کمکهای جوراجور میگیرد حتی غذای گرم نهار و شام می آورند درب منزل به آنها میدهند . دوستم میگفت آن اوایل که آن زن را نمیشناختم یکبار رفتم درب منزلش تا بگویم بچه هایش کمتر سروصدا کنند وقتی درب باز شد وضع داخل خانه را دیدم که فقیرانه بود دلم سوخت و به او پیشنهاد کمک مالی دادم که قبول کرد بعد از مدتی که بیشتر با آن خانم آشنا شدم به او گفتم دارم میروم تره بار خرید ، اگر چیزی لازم داری بگو ، که زن گفت نه ممنون ، من از تره بار خرید نمیکنم و از همین مغازه میوه فروشی نزدیک خرید میکنم ، به او گفتم این مغازه قیمتهایش بالاست چرا از تره بار نمی خری ، گفت میوه های تره بار کیفیت ندارد اما میوه های این میوه فروشی با اینکه گران هست اما کیفیت خوبی دارد . در اینجا من در دلم متعجب بودم این که وضع خانه اش اینطور فقیرانه است چه طبع لاکچری دارد و میوه های تره بار را قبول ندارد ، هر چند که می دیدم وقتی از خانه بیرون میرود سر و وضعی شیک و کیف و کفشی شیکتر می پوشد که اگر کسی ببیند اصلا باور نمیکند در آن خانه فقیرانه زندگی میکند ، این برایم سوال بود تا اینکه یک روز از او پرسیدم تو که به سرو وضع خودت و میوه بچه هایت میرسی چرا به وضع خانه نمیرسی ! چون بچه ها دارند بزرگ میشوند و احساس رنج میکنند وقتی وضع خانه را اینطور فقیرانه می بینند ، آن زن پاسخ داد ، نه ، اگر به وضع خانه برسم دیگر نمی توانم از خیریه ها کمک مالی بگیرم چون هر بار می آیند از سرو وضع خانه بررسی میکنند که بما مستمری و کمک مالی بکنند یا نه . وقتی این را گفت توی دلم گفت بابا خیلی زرنگی ای والله ! ما همه ش فکر میکردیم فقط مرفهین بی درد داریم گویا مستضعفین بی درد هم داریم که با کمک خیریه ها ، خوب میخورند و خوب می پوشند و خوب زندگی میکنند فقط ظاهر خانه را محقر و فقیرانه نگه میدارند که بتوانند از کمکهای دائمی بهره مند شوند و ما که فکر میکنیم مستضعف نیستیم و بالاخره یک آب باریکه داریم که زندگیمان را اداره کنیم چقدر تلاش میکنیم همان آب باریکه را طوری مدیریت کنیم که تا آخر برج کم نیاوریم ، نمیتوانیم آزادانه هر لباس و کیف و کفشی را بخریم هر میوه و غذایی را بخوریم ، منتظر میشویم آخر فصل شود تا لباسهای حراجی بخریم ، از تره بار خرید میکنیم چون میوه فروشی های محل میوه هایشان گران هست ، از رستورانهای گران غذا نمیخوریم و یک برنامه اسنپ فود نصب میکنیم که آن هم هر چی رستوران و فست فودی بی کیفیت هست را قرارداد بسته که کباب میخری انگاری لاستیک خریدی حالا شانس بیاوری نسوزانده باشد و از کمیت آن کم نکرده باشد و بجای صد گرم که در منوی اسنپ فود گذاشته هفتاد گرم بدهد و وقتی اعتراض کنی که چرا در منو زدی صدو بیست گرم اما هفتاد هشتاد گرم بیشتر نیست ، میگوید خب من وزن قبل از پخت را نوشتم و بعد از پخت وزنش کم میشود ! که اینها عدم شفافیت فروشنده هست که اسنپ فود بر آن نظارتی ندارد که به او بگوید پس توضیح بده که این وزن قبل از پخت هست نه وزنی که بدست مشتری میرسد ، یا جوجه میخری چنان سفت هست که به زور از گلو پایین میرود گویا مدتی در یخچال مانده ، برنج هم سفت و به جای باسمه ای ، ساچمه ای هست . پیتزاها اندازه ی بشقاب غذاخوری که همه جوره از کمیت آن کم کرده و کیفیتش هم تعریفی ندارد و اغلب بعد از خوردن آن معده دچار مشکلی میشود ! خلاصه ما تمام سعی و تلاشمان را میکنیم که حقوق و عایدی مان را با نهایت صرفه جویی خرج کنیم اما اینها که مثلا حقوق و عایدی ندارند یا زن خودسرپرست هستند و تحت حمایت خیریه ها و امداد و امثالهم ، خیلی بهتر از ما زندگی میکنند حتی به آنها وام و زمین و خانه مسکن مهر هم میدهند بدون اینکه مثل ما ده سال پول خوابانده باشند . این خاطره از دوستم با آن کلیپی که از آن خانم راننده پولدار که میخواست به کودکان کار کمک مالی کند ، مرا به فکر فرو برد که چرا راننده مذکور یک درصد احتمال نداد این کودک کار ممکن هست آن کفش و کاپشن نو را ببرد بفروشد و استفاده نکند چون او با همین ظاهر فقیرانه میتواند حس ترحم مردم را برانگیزد تا از او چیزی بخرند اگر بخواهد با کاپشن نو و کفش نو سر چهار راه ، دست فروشی کند دیگر کسی از او چیزی نمیخرد ! آیا راننده ها به آدامس و دستمال کاغذی و گل و شیشه ماشین پاک کردن و اسفند دود کردن او نیازی دارند ؟ که بخود زحمت داده پشت چراغ قرمز که هر آن ممکن است چراغ سبز شود، شیشه ماشین را پایین بیاورد و از کودکی با کاپشن نو ،چیزی بخرد ؟ این فقط حس دلسوزی و ترحم بر کودکی فقیر و ژولیده هست که موجب میشود راننده پشت چراغ قرمز با عجله چیزی بخرد یا انعامی بدهد . پس این بچه ای که الان برایش کفش یا کاپشن نو خریدی ، اگر بخواهد باز هم از راننده های خَیِّری مثل تو ، استفاده ای عایدش شود و یا همان درآمد روزانه را دربیاورد ، هرگز آن کفش و کاپشن نو را نمی پوشد و باز همان کفشهای کهنه و کاپشن کهنه را می پوشد و چه بسا آن کفش و کاپشن نوی تو را ببرد بفروشد و پولش را بگیرد مثل آن بیمار قلابی که جلوی داروخانه ها می ایستاد و از مردمی که میخواستند وارد داروخانه شوند با عِزّ و التماس میخواست که فلان داروی کمیاب و گران را برایش بخرند چون مریض و فقیر هست و ندارد و مردم از سر دلسوزی و ترحم میرفتند داروخانه برایش میخریدند ، بعد که شخص خیرخواه از داروخانه بیرون میرفت ، آن بیمار قلابی برمیگشت به داروخانه و همان داروها را دوباره به داروخانه میفروخت و پولش را میگرفت . نمونه هایی که با این کلک از مردم پول و کمک میگیرند اما در واقع مستحق نیستند و فقط کاسب هستند بسیار هست . پس این کلیپهای خیرخواهی که از خود در فضای مجازی پخش میکنند فقط گداپروری را پرورش و توسعه میدهد. حالا اگر به مناسبت عید نوروز یا بازگشایی مدارس به کودکان کار کمک مقطعی کنند این احتمال هست که او از آن وسایلی که برایش خریداری میشود استفاده کند یا اگر به خانواده ی او سر بزنند و ببینند واقعا نیاز مالی دارند بصورت دائمی ماهیانه ، مبلغی به آنها بدهند که مایحتاج غذایی یا لباس و کفش تهیه کنند . اما این کمکهایی که در غیر مناسبت و بدون شناخت انجام میشود جز گداپروری حاصلی ندارد .

معجزه قران و ادعیه...
ما را در سایت معجزه قران و ادعیه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3faribaa9999e بازدید : 77 تاريخ : شنبه 5 فروردين 1402 ساعت: 2:02