۶۱ - القیوم
یعنی قائم به نفس خود است و تمام موجودات قائم به وجود او می باشند .
۶۲ - القابض
( القابض ) مشتق از قبض است ، قبض به چند معنی استعمال شده که تماما قریب یکدیگرند ، و جامع بین آن ها ، گرفتن و استیلاء بر شی ء است ، و خدای تعالی هم قابض است ، و هم باسط ، هم جمع می کند و هم پهن می کند .
۶۳ - الباسط
بسط مقابل قبض است ، پهن کننده است بر بندگان خود فضل و احسان و نعمتهای بی اندازه ، بسا می شود که به مصلحت و حکمت روزی را تنگ می کند ، و وقت دیگر به فضل و کرم خداوندی خود آن را پهن می کند و وسیع می گرداند .
۶۴ - القاضی
( القاضی ) ماخوذ از قضاء است ، قضاء نسبت به حقتعالی به سه وجه اطلاق شده ، اول به معنای حکم و الزام ، دوم خبر و اعلام سوم اتمام .
۶۵ - المجید
( المجید ) مشتق از مجد است و به معنای کرم و عزت و شرافت و بزرگواری است ، و این امور نسبت به حقتعالی فوق آن است که در ذهن بشر بگنجد یا آن که بتواند به کنه و حقیقت ، مجد و بزرگی او را بشناسد .
۶۶ - المولی
( مولی ) را چند معنی است ، یکی ناصر یعنی یاری کننده ، و به معنای اولی و صاحب اختیار هم آمده ، و به معنای متولی امر هم استعمال شده است .
۶۷ - المنان
( المنان ) صیغه مبالغه است ، و من مشرک بین دو معنی می باشد ، و در هر دو معنی هم استعمال شده ، یکی بخشنده و انعام کننده و دیگر در منت و امتنان .
۶۸ - المحیط
یعنی مستولی است و احاطه دارد بر هر چیزی و شیی ء یافت نمی شود که از حیطه وجود و علم و قدرت او خارج باشد .
۶۹ - المبین
( المبین ) به معنای ظهور و وضوح است ونسبت به حق تعالی دو معنی دارد ، اول آن که وجودش ظاهر و واضح است به طوری که از شدت ظهور مخفی گشته ؛ دوم اظهار کننده است حکمت و کمال و حسن تدبیر خود را برای مخلوقات تا او را بشناسد و به این جهت لایق انعام و اکرامش گرداند .
۷۰ - المقیت
برای این اسم مبارک چند معنی گفته اند ، اول حافظ و نگهبان ، دوم مقتدر و مستولی روزی دهنده به هر موجودی بر حسب استعداد و احتیاج او ، و تمام این معانی بر حقتعالی صادق آید .
۷۳ - الکبیر
یعنی سید و بزرگ و صاحب کبریاء و عظمت و شان ، گفته اند کبیر کسی است که بزرگتر از آن است که شبیه به مخلوقات باشد ، و این که هر بزرگی در مقابل عظمت و بزرگی او کوچک می نماید .
۷۴ - الکافی
( الکافی ) ماخوذ از کفایت است ، یعنی خدا کفایت می کند امور کسی که توکل بر او نماید .
۷۵ - الکاشف
یعنی رفع کننده بلاء و آفات از خلق ، و اجابت کننده دعای مضطر در هنگام اضطرار .
۷۶ - الوتر
یعنی الفرد و هر چیزی که یکی باشد وی را وتر گویند مقابل شفع که دو است ، و چون خداوند را شریکی نیست و در وجود و ربوبیت ، دومی ندارد او را وتر گویند .
۷۷ - النور
نور آن است که بذات خود ظاهر و ظاهر کننده غیر باشد ، و چون ظهور و وجود او به ذات خود ، و ظهور و وجود ممکنات به طفیل وجود او است ، لذا اطلاق نور بر او صادق آید ، و بعضی گفته اند نور در اینجا به معنای منور است ، یعنی خدا نور بخشنده است
۷۸ - الوهاب
( الوهاب ) ماخوذ از هبه ، به معنای بخشش است ، و وهاب مبالغه در بخشش است ، یعنی خداوند کثیر الخیر و قدیم الاحسان و بسیار بخشنده است .
۷۹ - الناصر
یعنی یاری کننده ، و خداوند یاری کننده و اعانت نماینده به مومنین است .
۸۰ - الواسع
یعنی غنی ، آن چنان که به غناء و بی نیازی خود ، فقر و احتیاج بندگان خود را برطرف می نماید و روزی خلق را وسیع می گرداند .
معجزه قران و ادعیه...برچسب : نویسنده : 3faribaa9999e بازدید : 44