آزادی بیان در حد لالیگا

ساخت وبلاگ

بنام خدا

با سلام

در اخبار مطالبی شنیده و خوانده میشود که هم موجب حیرت و هم تأسف و هم تحسین میشود مثل اخباری که در باره مولوی عبدالحمید و صحبتهایی که در تریبون نماز جمعه بیان میکند و به نحوی آب به آسیاب دشمن میریزد اما نه به او تذکری داده میشود و نه تریبون نماز جمعه از او گرفته میشود که جای حیرت و تاسف هست و تحسین بابت آزادی کلام فراوان در ایران . ایجاد ناآرامی با تهییج مردم و به خیابانها فرستادنشان که در یکی دو حادثه درگیری ها در این منطقه مربوط میشد به پایان نماز جمعه و ریختن مردم نمازگزار به خیابان و ایجاد آشوب و درگیری بین دو دسته از آنها که یا بین شیعه و سنی بوده یا له و علیه جمهوری اسلامی که آنتریک کننده اش هم از همین خودی های بیخودی بوده !

چه اصراری هست که وقتی می بینند افراد در مناصب و مقامها و جایگاه های خود، ناکارآمد و حتی مُضِر هستند باز هم از ادامه ی ناکارامدی آنها جلوگیری نمیشود و بودجه ای به عنوان حقوق و دستمزد، از بیت المال تلف میشود و به کسانی داده میشود که نه توان کار دارند نه دانش کار و نه تعهد به کار و اساسا آمدنشان به کار هم از روی ضابطه نبوده و با رابطه و آشنابازی و سفارش این و آن جذب کار شدند هم در سطوح پایین هم میانی هم سطوح بالا در ادارات و در هر صنف و جایگاهی . پایین بودن بهره دهی و عدم بهره دهی آنها موجب کند شدن و حتی توقف امور میشود . بیاد می آورم زمانی که رئیس جمهور رئیسی میخواست سواحل را آزاد کنند عده ای از اجرای دستور خودداری میکردند و خبرنگاران صدا و سیما بقدری دنبال کار رفتند تا توانستند با رسانه ای کردن موضوع، تا حد زیادی آن کارمندان خودسر را مجبور به اطاعت از دستور مقام بالا دستی بکنند . و در زمان به راه اندازی سامانه ی مجوز کسب و کارها هم باز همان خودسران حاضر نبودند همکاری کنند و دولت مدام مهلت را برای آنها تمدید میکرد اما آنها عزم پیروی از دستور را نداشتند که همینها اگر در کشورهای اروپایی و امریکا بودند همان روز از مقام و پست خود عزل میشدند بعد میگویند در این کشور دیکتاتوری هست بله دیکتاتوری هست اما از سوی کارمندان و مدیران که به دستورات اداری توجه ندارند و کار خود را میکنند و برایش بهانه هایی هم در آستین دارند . بوقهای مزدور میگویند در ایران اختناق هست !!!! این چه اختناقی هست که سلبریتی ها هر طور بخواهند حرف میزنند و عمل میکنند و کارمندان و مدیران ادارات به دلخواه خود رفتار میکنند و امام جمعه سیستان و بلوچستان هر طور بخواهد در تریبون نماز جمعه حرف میزند ! و عده ای ناآگاه در کوچه و خیابان و مترو و مغازه و تاکسی فحش و ناسزا به مقامات میدهند و شعارهای ساختار شکنانه مرگ بر فلانی و مرگ بر بهمانی میگویند ! در کدام کشوری مردم تا این حد آزادی بیان دارند ؟ یا در کشوری که حجاب جزو قانون دینی و مدنی هست، عده ای بی حجاب در خیابانها ظاهر میشوند، و استدلالشان هم این است که حجاب امر شخصی هست اما وقتی مدرد مزاحمتهای خیابانی قرار گرفتند توقع دارند قانون و مامور قانون بیاید مانع مزاحمت مزاحمین شود، آنجا دیگر نمیگویند تحریک شدن مزاحم هم امر شخصی هست، دلش خواسته تحریکش را به نوعی تسکین دهد. حجاب و رعایت پوشیدگی امری ضرورت و جزو قانون کشور است و امر شخصی نیست، زن فقط در چهاردیواری خانه اش ، میتواند راجع به نوع پوشش تصمیم بگیرد نه در خیابان و کوچه و بازار و پاساژ که متعلق به همه ی مردم هست و همه حق دارند بدون دغدغه و شوکهای جنسی از آن استفاده کنند و نمیخواهند در محیط جامعه هر جا سر میچرخانند عده ای زن و دختر بی حجاب را ببینند که با نمایش مو و پس فردا اندام خود به دنبال جلب توجه و تسکین عقده های حقارت درونی خود هستند ، این عده زن و دختر بی حجاب حق ندارند با خودخواهی در محیطهای عمومی که متعلق به همه هست بی حجاب شوند، پس بعدا که بی حجابی ها به بیرون انداختن لنگ و پاچه رسید و مزاحمت ها و انگولکها زیاد شد ، آن مزاحم هم حق دارد بگوید من تحریک شدم و این یک امر شخصی هست و باید این تحریک را بنحوی پاسخ بدهم . چطور آزادی خوب هست برای توی بی حجاب اما آزادی برای من تحریک شده خوب نیست؟

حتی در کشورهای اروپایی هم بعضی امور شخصی را ، قانون منع میکند و سلب آزادی میکند چون صلاح فرد و جامعه در آن هست، مثلا فروش سیگار و مشروب به افراد زیر 18 سال ممنوع هست و نوجوان نمیتواند بگوید این یک امر شخصی هست و دلم میخواهد انجام دهم .

بوقهای معاند، خفقانی که در کشورهای اروپایی و امریکایی می بینند و تجربه میکنند را به ایران نسبت میدهند! کدام خفقان ؟ آیا تو مزدور میتوانی در خیابانهای پاریس و امریکا و آلمان و انگلیس فریادها و شعارهای ساختار شکنانه علیه نظام و حکومت آن کشورها سر دهی و به اسم معترض، بانکها را آتش بزنی؟ و ماشین آمبولانس و ماشین آتش نشانی را آتش بزنی؟ و بلوکهای سیمانی در جاده و محل تردد ماشینها بریزی و راه بندان ایجاد کنی؟ و روی پلیس بنزین بریزی و به سمتش کوکتل مولوتوف پرتاب کنی و با ماشین به سمت پلیس حمله کنی و شش هفت نفر از آنها را زیر بگیری و بکشی و به اسم اعتراض به افراد بیگناه حمله کنی و با چاقو و بلوک سیمانی و پنجه بکس و قمه آنها را با شکنجه بکشی!

آیا در آن کشورهای اروپایی و امریکا و انگلیس ، مدیران و کارمندان جرأت دارند سرخود عمل کنند برخلاف دستور بالاترین مقام کشور رفتار کنند ؟ و سخنرانان و کشیشان هر طور دلشان خواست حرف بزنند؟ کجا اختناق هست آنجا یا اینجا ؟ کجا آزادی و خودسر عمل کردن بسیار هست؟ که هر اداره ای با پارتی بازی و آشنا بازی بدون رعایت ضابطه ها استخدام میکند که حاصلش میشود اداراتی با کارکنان و مدیران خودسر! در خانواده ها اغلب فرزند سالاری حاکم هست و آنقدر بچه را وانهاده و رها تربیت میکنند که در بزرگسالی برای بزرگتر، تره هم خُرد نمیکند، در دانشگاه هنوز بیست دقیقه تا پایان کلاس مانده مدام به استاد میگویند خسته نباشید یعنی زود جمع کن برو، ما آمدیم فقط مدرک بگیریم و برویم، نیامدیم چیزی بیاموزیم و آموزش و پرورش که آنقدر دانش آموز تحقیر میشود که در بزرگسالی میخواهد انتقامش را از همه عالم و آدم بگیرد، با رفتارهای ضد اجتماعی و قانون گریزی.

نهادهای تربیتی و آموزشی از سطح دبستان تا دانشگاه به نسل اینده بیاموزند که از قوانین پیروی کنند و این قانون پذیری با شیوه های حساب شده ، تعلیم داده شود نه حالت خشک و آمرانه.

در مراکز تعلیم و تربیت روی رشد عاطفی کودکان و نوجوانان و جوانان کار شود تا اگر در خانواده ای بی عاطفه قرار دارند حداقل راه و رسم مهرورزی را در مراکز آموزشی یاد بگیرند تا افرادی رئوف و مهربان و با عاطفه بار بیایند تا قاتلین بی رحمی نشوند که در اغتشاشات با سَبُعیت و درنده خویی تمام به همنوعان خود مثل روح اله عجمی و آرمان علی وردی و زینال زاده و خداکرمی صدمه بزنند . اعمال وحشیانه ی قاتلین آنها هیچ توجیهی ندارد که بگویند چون فکر میکردند کار درستی هست و مرتکب آن شدند ، اعمال آنها جز از قلبهای سنگی و بی عاطفه و بیرحم ساخته نیست که اینها در خانواده هایشان رشد عاطفی نکرده بودند حتی دزدی و اختلاس از عدم رشد عاطفی نشأت میگیرد از افرادی بیرحم سر میزند که رحمی به حال مردم مال باخته ندارند و فقط به فکر منافع خود هستند . آموزش و پرورش، تفکر و تحقیق و مشورت کردن را به نسل جوان آموزش و تمرین دهد که بعدها در بزرگسالی مثل عروسکهای کوکی تحت تاثیر حرفهای فتنه انگیزانه ی دشمنان قرار نگیرند و بیاموزند که هر چه میشنوند و می بینند را دربست باور نکنند و نپذیرند و حتما درباره ی صحت و سقم آن تحقیق کنند و روی موضوع تفکر کنند و چرایی ها و چگونگی های آن را کشف کنند و حتما در خصوص تصمیماتشان با دیگران مشورت کنند و سرخود عمل نکنند . خانواده ها و مدارس ، دین را به بچه ها بصورت خشک و دستوری آموزش ندهند چون پشت هر عبادتی ، فکر و فلسفه ای هست و آن فکر و علت را برای دانش آموز و دانشجو تبیین کنند که بعدا در هجوم و شبیخون فرهنگی دشمن ، دین و ایمان و اعتقاد خود را نبازند و از دیدن چند عابد بی عمل و بد عمل از دین زده نشود و بداند که آنها نماینده ی دین نیستند . اعرف الحق تعرف اهله . اول دین و حق را بشناسند تا بتوانند اهل دین و حق را تشخیص دهند و اعمال افراد را معیار تشخیص حق قرار ندهند بلکه دین و حق را معیار شناسایی افراد قرار دهند . وقتی معیار "حق" به دست آمد دیگر اهل باطل حتی اگر لباس اهل حق را پوشیده باشند، میتواند تشخیص دهد.

درباره آهنگ و موسیقی و فیلم و سینما میتواند این تشخیص را بدهد که آیا بر معیار حق هست یا جفنگیات و خزعبلات و هوای نفس خواننده و فیلمساز که برای پول درآوردن هر لاطائلاتی را به اسم شعر و آهنگ و فیلم به خورد مردم میدهد. در کشورهای غربی حتی کارتون میسازند به دنبال یک هدفی هستند یا میخواهند یک اشتباهی که در گذشته ی کشورشان از سوی دولت و حکومت و افراد اتفاق افتاده را توجیه و تطهیر کنند و یا در زمان حال میخواهند جریانی را بوجود بیاورند یا برای آینده نقشه ای دارند که میخواهند در زمان و مکان مناسب آن را پیاده کنند . مثلا فیلم واکینگ دِد ( راه رفتن مردگان ) ، از قبل برنامه ریزی شده بود برای وقوع مکه ی خونین که شخصیتهای فیلم با ظاهری شبیه حجاج در حال راه رفتن هستند که طبق سناریوی فیلم مستحق تحقیر و مرگ هستند و کارتون سیمپسونها که مثلا پیش بینی آینده میکرد که در واقع خودشان هر آنچه میخواستند در آینده اتفاق بیفتد را در آن کارتون جا داده بودند تا به مرور زمان ذهن ها را از کودکی آماده ی وقوع آن وقایع بکنند . و طبق قانون جذب هم بیننده آنها را جذب کند چون وقتی مطلبی بارها و بارها در ذهن و چشم مخاطب تکرار شود بالاخره جذب خواهد کرد .

در مدارس و دانشگاه ها روی تربیت دختران خیلی کار شود که زنان و دختران ما سالها از دو ضعف بزرگ رنج بردند یا شخصیتشان بسیار ضعیف و وابسته بار آمده یا برعکس بسیار سرکش و گستاخ و مردانه و بی بند و بار و با آزادی بیش از حد تربیت شدند که در زندگی زناشویی نمی توانند برای شوهر ، مثل یک زن رفتار کنند و همین موجب میشود که مرد آنها به سمت زنانی که زنانگی بیشتری از خود نشان میدهند جذب شوند و این قضیه در مورد زنهای ضعیف هم اتفاق میافتد و مرد آنها به دنبال زنی قوی به سمت زنان دیگر میرود . پس زنان و دختران باید با حد تعادل تربیت شوند بدانند که کجا باید نرم باشند و کجا سخت ، که بقول سعدی " درشتی و نرمی به هم در بِه است " و دائم عبوس و سختگیر و خشک و بیروح و بی انعطاف نباشند و یا دائم شل وارفته و فشل نباشند که قدرت نه گفتن نداشته باشند و از آنها سوء استفاده شود یا بخاطر ضعف شخصیتی و دهن بینی و اطاعت محض از دیگران دچار ضرر و خُسران شوند و عده ای هم برعکس ، دائم سرکش و گستاخ و بی پروا باشند و موجودی غیر قابل تحمل برای خانواده و اطرافیان . نوع تربیت به گونه ای باشد که بدانند در برابر نامحرم خشک و سختگیر باشند و در برابر همسر رئوف و مهربان و با انعطاف و در برابر دزد مال و جان و عفافشان سرکش و گستاخ باشند و اجازه ندهند به آن تعرضی شود . اما متاسفانه حاصل تربیت نادرست سالها دختران و زنان این شده که در برابر نامحرم لوندی و عشوه گری و شوخی و خنده و ناز و غمزه و انعطاف و نرمی دارند و در برابر شوهر سرکشی و گستاخی و عبوسی و سختگیری بیجا . و این میشود که آمار طلاق بالا میرود و آمار ازدواج کم میشود چون جوانان وقتی زنان و دختران را چنین می بینند ترس و نگرانی آنها را فرا میگیرد که پس فردا به سرنوشت مرد فامیل و همسایه و همکار دچار شوند که زن و دخترشان قابل تحمل برای زندگی نیستند و نه به فکر جمع آوری مال هستند نه به فکر مادری برای فرزندان و نه به فکر همسری برای شوهر و صبح تا شب سرشان در گوشی های موبایل و با اقوام و دوستان دنبال یلل و تلل خود هستند و بچه هایشان را به حال خود بزرگ میشوند و شوهر به حال خود رها میشود و مال و سرمایه ای هم که وارد زندگی میشود خرج تجمل گرایی و ریخت و پاش و چشم و هم چشمی زن و دختر خانواده میشود و همیشه گرفتار و مقروضند و با هم دعوا دارند بر سر اینکه فلان چیز در خانه کم هست یا نیست یا فلان چیز را ندارم و دیگران دارند و امثالهم و مرد را مجبور میکنند برود به هر طریقی هست یا با جان کندن یا با دزدی و کلاهبرداری ، خانواده را راضی کند . ما باید از کودکی به فرزندانمان قناعت و روشهای سرمایه اندوختن و پول خرج کردن صحیح را آموزش دهیم و راه و رسم شوهر داری و بچه داری و خانه داری به دختران و زنان بیاموزیم ، اما متاسفانه همه ی آمال و آرزوهای خانواده ها این شده که از زن و دختر، دکتر و مهندس بسازند که برود مثل مرد کار کند و پول در بیاورد و خانواده را هم به حال خود رها کند که در مدارس شاهد دانش آموزانی هستیم که مادرشان پزشک و استاد دانشگاه و مهندس هستند اما تمام هم و غم خود را متمرکز به کارشان کرده و از نوجوان و جوان خود غافل هستند و آنها با مشکلات روحی روانی ذهنی فکری و اخلاقی و جنسی مواجه هستند . دکتر مهندس شدن زن، خوب هست اما برنامه ی زندگی را طوری تنظیم کرد که اولویت اول با وظایف طبیعی زن باشد وظیفه ی مادری و همسری فراموش نشود . که فرزندان در شرایط بی مهری و بی توجهی ، رشد عاطفی نمیکنند و رشد شخصیتی کافی ندارند

معجزه قران و ادعیه...
ما را در سایت معجزه قران و ادعیه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3faribaa9999e بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 15:08